ماجراهای ساینا قسمت5
·
1401/05/08 09:47
·
امروز آدینه هستش وخوبه یک نامه درست وحسابی شادی رو برای مامان بگم بعد چاق کردن قلیان سریع به انبار منظورم اتاق خوشگلومشگلمه رفتم.
نامه بلندی نوشتم ازگرفتن کاپ مسابقه تالطف ومهربونی زن عمو وبازی کردن درپارکهای زیبای این شهرو...
مشغول آب دادن به دارودرخت بودم حس می کردم داریان و ویاناد یکجوری اند ناراحت نیستن اما سروصدای بازیشون کم میاد.خانم (زن عمو) زیاد