فوژان(قسمت 5)

parastu parastu parastu · 1401/05/09 12:04 · خواندن 1 دقیقه

امروز یک حس خوبی بریه کار ثواب داشتم نمدنم برچی.حالا اینشرچکاردرن مهم همو ثوابشه.

دکارای خنه به ننه کمک کردم.توراه دانشگاه سمیه رودیدم باهم مرفتم,از  درمریض خنه مرفتم یکهو گفتم, هاخون مدم.

سمیه گفت:هو چیه!

موژان:ازصبح توفکرکارخوبم,حالافهمیم,خون اهدامنم.

سمیه:اوه ,اویوم خون تو,بیچاره اوکی که خون تو خلوچل بهش بدن.        

*************

ادامه مطلب 

(موژان)راست مگه ,موفکراینشر نکرده بودم,زورزدم بعد 3سال رشته آبیاری گیاهان دریایی قبول رفتم.

بهتره خونمر بریه خودم نگه دارم.

********************************************************************************************

******************************

روز اهدای خون ,درحقیقت روز دستگیری ازهم نوع مبارک

بعد اهدای خون ,بزرگوارم,8لیوان آب بخوریدو اگرمحل سوزن خونریزی کرد بازو رابالا آورده ومحل خونریزی رافشاردهید.ودرمورد مصرف آهن باپزشک خودمشورت کنید.