ماجراهای سایناقسمت 3 به همراه توضیح مختصری از قسمت1و2
سلام ابتدا مرور کوتاه ازقسمتای قبل وبعدادامه داستان.
ساینادختری عشایرنشین که همراه دوخواهرکوچک دوقولوه به نامهای پونه وپودینه وپدرومادر(خانوادهطاهری) زندگی میکرد.بره موردعلاقه اش ریو نام داشت.
علاقه اوبه ادامه تحصیل واینکه امکان شهرنشینی برای پدرش میسر نبود باعث شدبعداتمام دوره ابتدایی در10 سالگی که زیر نظرآقای ارمایل معلم عشایر
گذرانده بود به پیشنهاد هرمز آقا,سایناپیش اونا بره. شهرآقاهرمز خیلی دور ازشهر مجاور ایل اساینا بود.
داریان و ویانا نام پسرودخترآقاهرمز و مشایعه خانم مدیر خدمه منزل آقاهرمز.ساینا به همسر آقاهرمز زن عمو میگفت.
حدودیکسال بعدورود ساینا به منزل هرمزآقا, آقاهرمزفوت میکنه.جوخانواده اوکه باساینابسیار مهربان بود عوض میشه.
شروع قسمت 3 درادامه مطالب(( دوست عزیز امیدوارم باماجرای ساینا همراه باشی Alyamiraculouslove